Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «باشگاه خبرنگاران»
2024-04-29@19:37:47 GMT

«سوران»؛ روایتگر جوان کرد انقلابی در التهابات دهه ۵۰

تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۹۹۷۳۱۳

«سوران»؛ روایتگر جوان کرد انقلابی در التهابات دهه ۵۰

‍‍‍‍‍‍

این‌روز‌ها شبکه یک سیما سریال «سوران» را روی آنتن می‌برد، که با اقتباس از کتاب «عصر‌های کریسکان» خاطرات و اسارت امیر سعید‌زاده، جوان کرد انقلابی را به تصویر می‌کشد، که در التهابات دهه ۵۰ منطقه کردستان از سوی گروهک‌های معاند اسیر می‌شود.

نقطه شروع این سریال ۱۸ قسمتی هم‌گام با کتاب اقتباس شده از آغاز فعالیت‌های سعید‌زاده در راه مبارزه با رژیم شاهنشاهی شروع می‌شود و به موازات ترسیم فعالیت مبارزان انقلابی، فعالیت‌های حزب کومله هم نشان می‌دهد.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

سکانس قسمت ۴ این سریال نشان می‌دهد که چگونه کومله مسجد‌های شهر سردشت را غارت می‌کند، تا مانع اقامه نماز شود. 

کد ویدیو دانلود فیلم اصلی

در بخشی از کتاب «عصر‌های کریسکان» که روایتگر روز‌های بعد از انقلاب است آمده: «پادگان ارتش غارت می‌شود و گروهان ژاندارمری به تصرف سازمان‌ها و احزاب در می‌آید. یا باید طرفدار احزاب مخالف انقلاب باشی و از آن‌ها حمایت کنی، یا باید بی‌طرف بمانی و دم نزنی تا در امان باشی [...]».

«فعالیت گروهک‌ها روزافزون شده و جوانان را مسلح می‌کنند. دموکرات در میدان شهر میتینگ می‌گذارد و کومله در پارک شهر فعال است. انواع و اقسام گروه‌ها و سازمان‌های جدید تاسیس می‌شوند و در سطح شهر دفتر و مقر دایر می‌کنند. کومله، دموکرات، خبات، رنجبران، طوفان، سربداران، رزگاری، مجاهدین خلق؛ هر کدام دفتر و دستکی دایر کرده و مردم را دور خودشان جمع کرده و مجلس مجادله و رقص و آواز راه می‌اندازند. گاهی وقت‌ها مجادلاتشان به درگیری فیزیکی می‌انجامد و به دفاتر یکدیگر تعرض می‌کنند. کومله با خبات، طوفان با دموکرات، سربداران با رنجبران، دسته دسته و گروه گروه جلسه و میتینگ گذاشته و با هم مناظره کرده و مردم تماشاگرند».

اثر نمایشی باید مخاطبان از پیش موجود را حفظ کند

مینو خانی، نویسنده، منتقد و پژوهشگر حوزه سینما با بیان اینکه اثر نمایشی باید مکمل اثر ادبی اقتباس شده باشد، گفت: این مکمل بودن به این معناست که باید هر دو اثر به ارتقای یکدیگر کمک کنند. وقتی اثر ادبی مخاطبان خود را پیدا کرده و قرار است تصویری شود، مخاطبان از پیش موجودی دارد. به همین دلیل تعدادی از افراد می‌دانند داستان درباره چیست و آن را در بُعد نمایشی دنبال می‌کنند. اثر نمایشی باید مخاطبان از پیش موجود را حفظ کند، تا مخاطب بتواند به اثر اقتباسی اعتماد کند. 

خانی به سه نوع اقتباس به نام‌های اقتباس آزاد، اقتباس وفادارانه و اقتباس لفظ به لفظ اشاره کرد و افزود: هرچه اقتباس از نوع اول به سمت نوع سوم حرکت کند، وابستگی به متن ادبی بیشتر می‌شود. مسئله اینجاست ابزار کار نمایشی و تصویری با اثر مکتوب متفاوت است. بیشتر اوقات تغییر و تحول و کم و زیاد شدن‌ها در اثر نمایشی طبیعی است.

 «سوران» از نوع اقتباس وفادارانه است

این منتقد سینما در پاسخ به این سوال که اقتباس این سریال از نوع وفادارانه است؟ گفت: بله، چون به‌طور مشخص به یک مقطع تاریخی می‌پردازد. 

وی با بیان اینکه صاحب اثر باید به منبعی که از آن الهام گرفته وفادار باشد، بیان کرد: وقتی در تیتراژ از واژه براساس استفاده می‌شود، یعنی از اقتباس وفادارانه استفاده شده است. باید به‌گونه‌ای به منبع اصلی وفادار بود، که واژه براساس زیر سوال نرود.

بخش‌هایی از کتاب «عصر‌های کریسکان» به تصویر کشیده شده است

خانی درباره سریال «سوران» و اقتباس از کتاب «عصر‌های کریسکان» گفت: بخش‌هایی از این کتاب در سریال «سوران» منبع الهام صاحب اثر بوده، که در فیلمنامه آورده شده است. مجتبی فرآورده تهیه‌کننده این سریال پیشنهاد کرده آن بخش از کتاب که وجه نمایشی ندارد، برای ساخت اثر سینمایی مناسب است.

باشگاه خبرنگاران جوان فرهنگی هنری رادیو تلویزیون

منبع: باشگاه خبرنگاران

کلیدواژه: سوران حزب کومله شبکه یک عصر های کریسکان اثر نمایشی

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۹۹۷۳۱۳ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند

حمله تروریستی گروهک جیش الظلم به دو خودروی پلیس در سیب و سوران سیستان و بلوچستان را که یادتان هست؛ همان حمله‌ای که در روز سه‌شنبه ۲۱ فروردین رخ داد و فطر خونین را برای پلیس کشور رقم زد.

حمله به دو خودروی هایلوکس سفید و سمند انتظامی در جاده سیب و سوران که در ادامه با توقف خودرو‌ها و زخمی شدن مأموران، اعضای گروهک تروریستی با قساوت قلب، تیر خلاص به ماموران شلیک کردند که در این بین ۵ مامور پلیس شهید شده و یک نفر علیرغم شدت جراحات وارده زنده ماند؛ مجروحی که هم اکنون در بخش آی‌سی‌یو بیمارستان بستری است و با انجام چند عمل جراحی هنوز راه طولانی و چندین عمل دیگر را در پیش دارد تا بتواند حداقل مثل یک انسان سالم حرف بزند، با دو چشم ببیند، غذا بخورد و حتی دست‌هایش را بلند کند.

تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بهمن ماه ۱۴۰۲ نامزدی خود را جشن گرفته و قرار گذاشته بود تا عروسش را خرداد امسال به خانه ببرد امروز روی تخت آی سی یو بیمارستان بستری است؛ آن هم با جراحت‌های سنگینی که در حمله تروریستی بر جان و تنش نشسته؛ از اصابت ۵ گلوله بر چانه و دهان و فک و دو دست تا شکستگی و خرد شدن دندان و فک و دست و مصدومیت شدید چشم چپ!

اگرچه روی تخت بستری است و نمی‌تواند بگوید آنچه را که رخ داده، اما قطره اشکی که از گوشه چشمانش هنگام بازگویی حادثه آن روز توسط دیگران جاری می‌شود نشان از عمق فاجعه و غم از دست دادن هم‌رزمانش دارد.

گروهبان یکم «فرهاد آبتین» مامور انتظامی سیب و سوران که یک سال و ۵ ماه از خدمتش می‌گذرد همان مجروح حمله تروریستی گروهک جیش الظلم است؛ البته اعضای گروهک فکر کردند که با تیر خلاصی فرهاد هم مثل پنج مامور دیگر شهید شده، اما خدا نخواست و فرهاد با جراحت‌های سنگین در حال درمان است.

«حسینعلی آبتین» پدر مجروح حمله تروریستی سیب و سوران که از زمان مجروحیت پسرش تا کنون در بیمارستان حضور دارد می‌گوید: وقتی ما از حادثه خبردار شدیم که فرهاد را به بیمارستان رسانده بودند؛ وقتی رسیدم پسر بزرگترم هم آنجا بود با لباس و سر و وضع خونی، او که در مرزبانی خدمت می‌کند اولین ماموری بوده که قبل از سایر ماموران و نیرو‌های اورژانس سر صحنه حاضر شده بود.. از آن روز به بعد این پسرم نه خواب دارد نه خوراک؛ دیدن آن صحنه جانگداز شهادت ماموران، روز و شب برایش نگذاشته است.

«بهزاد آبتین» برادر مجروح حمله تروریستی خودش از ماموران مرزبانی سراوان است؛ همان روز حادثه در محل کار بوده؛ می‌گوید: حدود ساعت ۳ بعد از ظهر بود که یکی از همکارانم که محل زندگی‌اش در سیب و سوران است به من زنگ زد و گفت که اینجا گروهک به دو ماشین پلیس حمله کرده، می‌گویند چند نفر شهید شده‌اند انگار برادر تو هم جزو مجروحین است.

بهزاد آهی می‌کشد؛ با آنکه چندین روز از آن حادثه می‌گذرد در حین بازگویی حال و روزش به هم می‌ریزد.

مکث می‌کند، چشمهایش را با دست می‌فشارد و نفسی چاق کرده و می‌گوید بلافاصله با ماشین یکی از همکاران به جاده زدیم ۲۰ کیلومتری سوران بود. وقتی رسیدم یک هایلوکس سفید بود و یک سمند انتظامی و کنارش ماموران پلیس که غرق خون روی زمین افتاده بودند.

باور نمی‌کنید همه جا پر از خون بود ماموران همه خونین روی زمین افتاده بودند... نمی‌دانستم چه باید بکنم... وسط یک معرکه تنها و بی‌کس با پیکر‌های غرق به خون...

اشک بی محابا از چشمانم جاری بود، داد می‌زدم، فرهاد را صدا می‌کردم.

به سراغ ماموران رفتم اولی شهید شده بود، دومی و سومی هم.. وای. انگار قیامت شده بود. 

نفسم بند آمده بود. به سمت آن یکی ماشین رفتم، سمند انتظامی... باور می‌کنید چشم‌هایم دیگر نمی‌دید، خیس اشک بود، انگار زمان متوقف شده بود دیگر ناله وار صدا می‌زدم فرهاد.

پاهایم دیگر رمقی برای راه رفتن نداشت، جانم را انگار قبضه کرده بودند، وسط معرکه‌ای که دور تا دورش آدم‌های محلی به عنوان تماشاچی ایستاده بودند من مانده بودم و چند جنازه خونین... که ناگاه یک دست بالا آمد.

چشم هایم درست نمی‌دید...، اما یکی از ماموران که در کنار در ماشین سمند پلیس افتاده بود کف دستش را کمی بالا آورد که دستش افتاد.

 نفهمیدم چطور شد، با تمام نفس به سمتش رفتم. بالاخره یکی زنده مانده بود ... غرق در خون بود، سرش را که برگرداندم دیدم فرهاد است فرهاد؛ صورت، گردن، بدن همه پر از خون... وای چه باید می‌کردم!

فرهاد دیگر جانی در بدن نداشت، چشم‌ها، گونه، دهان، گلو، همه زخمی و خونین. نگاهش کردم. آرام ناله می‌کرد، بغلش کردم. به سختی دستش را دور گردنم انداخت، خون فواره می‌زد.

خودم را جمع و جور کردم نباید خودم را می‌باختم. کولش کردم بلند شدم آمبولانس هم دیگر رسیده بود، فرهاد را توی آمبولانس گذاشتم؛ فرهاد که دیگر جانی در بدن نداشت از حال رفته بود.

 برگشتم تا کمک کنم برای انتقال بقیه؛ اما ماموران رسیدند و پیکر شهدا را داخل آمبولانس‌ها گذاشتند.

فرهاد را به بیمارستان رازی سراوان بردند و من هم با ماشین همکارم خودم را به بیمارستان رساندم.

فرهاد وقتی به بیمارستان رسیده بود دیگر بیهوش شده بود؛ یک شب در بیمارستان سراوان بودیم تا اینکه روز ۲۲ فروردین با امداد هوایی و اعزام پرسنل از تهران به سراوان و بررسی وضعیت فرهاد، بلافاصله به بیمارستان ولیعصر ناجا منتقل و در آی سیو بستری شد.

وضعیت بهزاد برای ادامه گفتگو مناسب نیست، شوک روز حادثه با دیدن فجایع آن روز و شهادت همرزمان و دوستان برادرش و مشاهده وضعیت جسمانی برادر، غم سنگینی بر دلش نشانده است.

دوباره به سراغ پدر بهزاد و فرهاد می‌رویم.

خودش را یک کارگر ساده معرفی می‌کند که در زابل زندگی می‌کنند.‌

می‌گوید که سه پسر و یک دختر دارد و برای لبیک به رهبر انقلاب، دو پسرش را وارد نظام کرده‌است؛ یعنی همین بهزاد که مامور مرزبانی است و فرهاد هم که مجروح حمله تروریستی سیب و سوران شده است.

با نگرانی از وضعیت مرزها، می‌گوید: باور کنید فقط بحث بچه من نیست؛ در این حادثه ۵ جوان رعنا شهید شده‌اند؛ این که نمی‌شود که بیایند، از مرز رد شوند و حمله تروریستی کنند و تیر خلاصی بزنند و دوباره بروند؛ باید فکری کرد.

بابای فرهاد به شهدای این حمله تروریستی اشاره می‌کند و می‌گوید: همه این مامورانی که شهید شدند عزیز خانواده بودند پدر و مادر داشتند؛ چند نفر همسر و یک نفر هم بچه داشت؛ درست است که جوان ۲۰ ساله من زنده مانده و باید از خدا شفایش را بخواهم، اما ممکن بود من در شرایط آنها باشم.

چشم‌های پدر‌تر می‌شود گاهی به جوان رعنایش نگاه می‌کند که امروز ناتوان با بدن پر از زخم روی تخت بیمارستان افتاده، هراز گاهی به نامزد پسرش، دختری که با هزار امید و آرزو عروس خانه‌شان شده است.‌

می‌گوید این مملکت مال همه است. همه باید دست به دست هم دهیم، من دو فرزندم را سرباز این انقلاب کردم اگر سومی هم بخواهد اجازه می‌دهم، اما باید کاری کرد که ما مردم سیستان و بلوچستان هم در امنیت باشیم، باید این نامرد‌ها را بگیرند و به اشد مجازات برسانند؛ همان گونه که تیر خلاصی به جوانان ما زدند به آنها هم تیر خلاصی بزنند.

حرف پدر تمام نشده اشک مجالش نمی‌دهد؛ اما می‌گوید پسر ۲۰ ساله من چه گناهی داشت که اینطور تیربارانش کردند.

«وضعیت فرهاد آبتین اگرچه از لحظه اولی که به بیمارستان منتقل شده بهتر است، اما چندین عمل جراحی دیگر در پیش دارد»؛ این جمله را سرپرستار بخش می‌گوید و از تلاش تمام تیم پزشکی برای درمان جوان ۲۰ ساله زابلی می‌گوید.

موقع رفتن است، از فرهاد می‌خواهیم که قوی باشد و عمل‌ها را تحمل کرده تا هرچه زودتر بهبود یابد و مراسم عروسی‌اش را برگزار کند، قول هم می‌گیریم که ما هم مهمان جشن شادی شان باشیم، حرفی که از سوی سرپرستار و پرستاران آی سی یو هم تکرار می‌شود و فضا را برای لحظه‌ای غرق در شادی می‌کند؛ چرا که با واکنش فرهاد که با سختی تمام دستش را به منزله احترام و قبول خواسته ما کنار پیشانی‌اش می‌برد همراه می‌شود.

پشت در اتاق آی‌سی‌یو چشمان اشکبار مادر تمنای سلامت فرزندش را دارد؛ می‌گوید خدا خودش فرزندم را نگه داشته و از او خواسته ام که خودش هم شفایش بدهد.

پدر چشم‌های نمناکش را از نگاه نگران همسرش می‌دزدد، پریشانی برادر و دل نگرانی عروس خانواده، حکایت پرتکرار این روز‌های این خانواده زابلی در پشت در آی سی یو بیمارستان ولیعصر ناجاست؛ تا روزی که مدافع ۲۰ ساله امنیت کشورمان با صحت و سلامت از بیمارستان ترخیص شود؛ به امید آن روز.

منبع: فارس

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • تازه داماد ۲۰ ساله‌ای که بعد از تیرخلاص جیش‌الظلم زنده ماند
  • ماجرای اظهار نظر سردار سلیمانی در سریال پایتخت ۵
  • «حشاشین» روایتگر حسن صباح تروریست یا کلیددار بهشت؟
  • پورابراهیمی: طرح مالیات بر سوداگری به کاهش التهابات بازار خودرو، ارز، طلا و مسکن کمک می‌کند
  • التهابات بازار خودرو، ارز و مسکن کاهش می‌یابد
  • برپایی ایستگاه سلامت در سیب و سوران
  • فاز اول بیمارستان سلامت سیب و سوران در آستانه بهره برداری
  • خبرهایی از مهران مدیری، پریناز ایزدیار و لغو ۵ کنسرت
  • ۳۷۰۰ هزار میلیارد تومان هزینه ۲ افتتاح نمایشی در کرمانشاه
  • آغاز نوزدهمین جشنواره هنر‌های نمایشی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان